پیش بینی قیمت سکه دلار انس جهانی
تحلیل سکه . انس جهانی
خیلی از ما بی‌اندازه نگران احساس دیگران نسبت به خودمان و اینکه درمورد شخصیتمان چه می‌گویند هستیم.

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:چطور ,شخصیت, بهبود, خوش لباس,جذاب , توسط حسن

فرادی که در کار خود خیلی موفق هستند، همیشه برای انجام کارهایشان روش متفاوتی نیز دارند. در این مطلب می خواهیم ببینیم آنها چه کار می کنند و چرا تلاششان ثمر می دهد.

1. آنها برنامه های پشتیبان تهیه می کنند


ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 19 مهر 1392برچسب:عادات ,خوب, انسان ,موفق,تجارت, توسط حسن

با آنکه این روزها پول های میلیونی دیگر پولی نیست، ولی هنوز هم بدست آوردنش هدف بزرگی محسوب می شود. خود پول شاید چندان برایتان مهم نباشد، ولی آزادی ای که پول برایتان می آورد، چیزی است که همه دنبال آن هستند. با این حساب، در سال جدید چه کنیم تا میلیونر شویم؟

پس می خواهید میلیونر بشوید؟

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:چگونه ,ثروتمند, شویم,خرج, توسط حسن
قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید. در زیر 13 راهکار فکر کردن همانند یک میلیونر را با هم مرور میکنیم: 1. ثروت یک مقوله ذهنی است اشتباه رایج ما این است: « چیزهایی را که باید در درون خودمان جستجو کنیم، اغلب در دنیای خارج منتظرشان هستیم.» موفقیت از درون ما ریشه می‌گیرد. تنها وقتی واقعا احساس خوشبختی می‌کنیم که منشاء رویدادهای خوب و خوشایند از درون هر یک از ما ریشه بگیرد. قبل از ثروتمند شدن در زندگی، باید از ثروتمند شدن در ذهنمان شروع کنیم. یادگیری اصول با ذهن ناهوشیار نکته‌ای بسیار اساسی و بنیادی است. آموختن این موضوع به مردم بسیار مهم است؛ آن‌ها باید موفقیت و خوشبختی را باور کنند . آن را با شور و اشتیاق فراوان بخواهند. هنوز اکثر مردم، با یک یا چند بار زمین خوردن و ناکامی سست می‌شوند و به جای تلاش، زانوی غم بغل می‌گیرند. اراده برای قدرتمند شدن، همیشه ساده نیست . در افراد بی‌ثبات، بی اراده، منفعل و بی‌انگیزه، این ضعف اراده پایدار و مستحکم شده است و برطرف کردن آن بسیار دشوار است. 2. باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. قبل از اینکه به موفقیت برسید، باید باور داشته باشید که می‌توانید موفق شوید. این جمله فقط یک عبارت کلیشه‌ای نیست. مهم نیست که قبلا چه باوری داشته‌اید از هم اکنون می‌توانید با تغییر در باورهای زندگی خود را متحول کنید. «بدون داشتن باورهای مثبت و عمیق، هرگز موفق نخواهید شد.» اگر باور نداشته باشید که می‌توانید ثروتمند و متمول شوید، هرگز به ثروت دست نمی‌یابید. متاسفانه اجتماعاتی که در پرورش فکر افراد دخیل‌اند، بیش از پرورش خوش‌بینی در افراد، آن‌ها را به سمت افکار بدبینانه هدایت می‌کنند. اغلب افراد می‌گویند « هرچه را که می‌خواهید در دنیای واقعی نمی‌توانید به دست آورید یا با خیال‌پردازی وقت خود را تلف نکنید.» ما غالبا این حرف‌ها را می‌شنویم و با این تفکرات، باورهایمان شکل می‌گیرد، در نتیجه این‌طور به نظر می‌رسد که ثروت به تعداد محدودی از افراد خوش‌شانس اختصاص دارد. اما این افکار درست نیست، نقطه عطف زندگی افراد موفق جایی است که به کامیابی خود ایمان می‌آورند. 3. تصویر مثبتی از پول وموفقیت در ذهنتان ایجاد کنید. موانع ذهنی خود را درباره‌ی پول و موفقیت، بشناسید. نوع رابطه خود را با پول کشف کنید. ارتباط شما با پول مثبت است یا منفی؟ وقتی افکار خود را درباره‌ی پول به خوبی شناختید، حتما آن‌ها را یادداشت کنید. نگاهی بیاندازید و ببینید چرا این افکار و باورها را نسبت به پول داشته‌اید. سپس، کم‌کم تصویرهای قدیمی ذهنتان را که شما را مایوس و دلسرد کرده‌اند، کنار بگذارید و از آن‌ها صرف نظر کنید. 4.بادقت و مراقبت، افکار خود را وارسی کنید. بر روی اهداف خود تمرکز کنید. برکت، خوشبختی و موفقیت به زندگی شما رو می‌آورد. حساب بانکی باز کنید و هر هفته مبلغی را پس‌انداز کنید. این کار باعث رشد و افزایش این پول می‌شود و تمرکز شما را کم‌کم از مفهوم نداشتن به مفهوم رشد، سوق می‌دهد. سرانجام بدون تلاش آگاهانه، تمرکز و توجه شما به رشد و موفقیت معطوف خواهد شد؛ با این روش همه‌ی افکار شما متحول می‌شود. 5.برای افکارتان مجدداً برنامه ریزی کنید. هر روز، با اطمینان ساعتی را به برنامه‌ریزی ذهنتان اختصاص دهید. خیال‌پردازی کنید و تصویرهای ذهنی مثبت و حتی خیالات خام، در سر بپرورانید. در حالت آرامش، قبل از خواب ذهنتان را غرق تصویرهای مثبت کنید، احساس کنید هر چه را می‌خواهید، اکنون دارید. این کار را به‌طور روزانه و هر هفته، تکرار کنید. به زودی شاهد تحول در زندگیتان خواهید بود. 6. از خودتان بپرسید: اگر همه‌ی دنیا مال من بود و بی‌نهایت زمان داشتم چه می‌کردم؟ اگر همچنان به کار فعلی خود می‌پرداختید یعنی دقیقا در مسیر خوبی حرکت می‌کنید و همان کاری را انجام می‌دهید که باید انجام دهید. اما اگر ترجیح می‌دهید به کار دیگری بپردازید از خودتان بپرسید: چگونه می‌توانم آن‌طور زندگی کنم که واقعا دوست دارم؟ 7. از گفتگوهای درونی خود، آگاه شوید. زندگی همان چیزی را به شما می‌دهد که می‌خواهید. زندگی را آن‌طور که در رویاهایتان می‌بینید، به صورت یک نمایشنامه بنویسید. تصمیم با شماست که زندگیتان را چگونه رقم بزنید. 8. برای رسیدن به رویاهایتان مبارزه کنید تا آن‌ها را به رویای بزرگ تر مبدل سازید. داشتن آرزوهای بزرگ و رویاهای عمیق کلید موفقیت است. ذهن ناهشیار تنها محدودیت‌هایی را می‌شناسد که خود شما بر باورهایتان تحمیل کرده‌اید. البته این باورها می‌توانند تغییر کنند. آرزوی افراد، با تحول دورهای زندگی تغییر می‌کند. 9. در حالت آرامش، عبارات تلقینی و فرمول‌های زیر را برای موفقیت با خود تکرار کنید. من انسان منحصر به فردی هستم و چیزهای زیادی برای ارئه به دیگران دارم. من موظفم که خودم باشم. من موفق می‌شوم.موفقیت وخوشبختی را به زندگی‌ام دعوت می‌کنم. اشخاص و موقعیت‌هایی را که به من کمک می‌کنند، پیدا می‌کنم. من روز به روز، بهتر و بهتر می‌شوم. 10. روی یک برگ کاغذ بنویسید که دوست دارید درآمدتان در سال چه‌قدر باشد. با این کار یک تصویر ذهنی از مبلغی که درنظر دارید در ذهن خود می‌سازید و هدفتان را مشخص می‌کنید. شما می‌توانید ثروتمندتر از آن باشید که فکر می‌کنید. 11. مبلغی را که چند لحظه قبل نوشتید در دو ضرب کنید و واکنش خود را ارزیابی کنید. اگر در ابتدا مبلغ 50000 دلار را یادداشت کرده‌اید حالا از خودتان بپرسید که چرا همان موقع رقم 100000 دلار را ننوشته‌اید. درباره‌ی این هدف بزرگتر چه احساسی دارید؟ آیا فکر می‌کنید 100000 دلار خیلی زیاد است؟ هر ساله هزاران نفر، به جمع میلیونرها می‌پیوندند و میلیون‌ها نفر دیگر درآمدی بالغ بر 1000000 دلار دارند. آن‌ها به قدر کافی تصویر مثبتی از خود دارند که بتوانند به اهداف مورد نظرشان برسند. 12. حال بنویسید که می‌خواهید با زندگی‌تان چه کنید. تا آنجا که امکان دارد جزئیات را هم منظور کنید. چه کاری دوست دارید انجام دهید؟ چه مقدار پول می‌خواهید به دست آورید؟ در 5 سال آینده؟ در 10 سال آینده؟ در 20 سال آینده؟ 13. اهداف سال آینده‌ی خود را ترسیم کنید. همین که هدف روشنی برای سال بعد در ذهن خود ساختید، برنامه‌ای گام به گام برای دستیابی به آن هدف، بنویسید. هر آنچه را که برای اجرای این برنامه نیاز دارید، در برنامه‌ی خود بگنجانید و برای هر مرحله‌ی تاریخی تعیین کنید.
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب: مثل ,میلیونر, فکر ,کنیم, توسط حسن
این روزها مردم برای اینکه زیباتر به نظر برسند، اقدام به استفاده از محصولات آرایشی می کنند که ممکن است باعث خراب شدن پوستشان و تاثیر گذاشتن روی سلامتی جسمیشان شود. در این مقاله قصد داریم نکات آرایشی را برای شما عنوان کنیم که بدون هیچگونه ضرری، همان زیبایی را به شما خواهد بخشید که همیشه آرزو داشتید. مشکلات مربوط به موهایتان را برطرف کنید. مو همیشه یکی از جنبه های اصلی زیبایی به حساب می آمده است. برای زیباتر نشان دادن چهره تان، باید مدل مویی را انتخاب کنید که کاملاً برانده فرم صورتتان باشد.برای این منظور می توانید به سالن های زیبایی مراجعه کرده و از متخصصین زیبایی کمک بگیرید. مطمئناً یکی از مدل های مو هست که بیشتر از بقیه مدل ها به شما می آید، باید همان مدل را پیدا کنید. برای تنوع بیشتر می توانید موهایتان را رنگ کنید، البته رنگی که با رنگ چهره تان نیز متناسب باشد. استفاده از متخصص در این زمینه شما را مطمئن خواهد ساخت که موهایتان خراب نخواهد شد. علاوه بر مدل و رنگ مو، می توانید با تغییر محصولات بهداشتی موی خود مثل شامپو، حالت دهنده و ژل، سلامت موهایتان را نیز افزایش دهید. نحوه آرایشتان را تغییر دهید. این مسئله دیگر به همه ثابت شده است که آرایش تاثیر واقعاً شگرفی می تواند بر زیبایی افراد داشته باشد. دانستن نحوه صحیح انجام خط چشم، سایه چشم، خط لب، رژ لب، رژ گونه و کرم پودر می تواند به شما کمک کند تا زیبایی های چهره تان را نمایان تر سازید. در این قسمت به برخی از مهم ترین نکات آرایش صورت اشاره می کنیم – زیرسازی صحیح و مناسب باعث می شود آرایش بهتر و زیباتر روی صورتتان بنشیند. استفاده صحیح از کرم و پودر و پنکک و استفاده از مرطوب کننده قبل از آنها به شما در این زمینه کمک خواهد کرد - از رنگ های مناسب استفاده کنید. در این زمینه می توانید از رنگ موهایتان الهام بگیرید. متخصصین آرایش اعتقاد دارند که رنگ های کرم و خاکستری برای افراد بلوند و قهوه ای و شکلاتی برای افراد سبزه با موهای مشکی و خرمایی و رنگ های مسی، هلویی و قرمز هم برای آنها که موهای قرمز و شرابی دارند بسیار مناسب است - تکنیک های مختلف آرایش چشم را یاد بگیرید. از آنجا که چشم ها مهمترین مرکز زیبایی در صورت هستند، باید به طور صحیح آرایش شوند تا تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارند. یکی از روش های سایه زدن، کشیدن یک رنگ سایه روی پلک و بعد ادغام آن با رنگی دیگر است. آندسته از افراد که چشمانی گود دارند، بهتر است از سایه های تیره تر استفاده کنند. آنها که چشمانی تنگ دارند، بهتر است خط چشم را کاملاً بیرون از لبه چشم کشیده و در گوشه های چشم آن را کمی پهن تر کنند. اگر چشمانی باز و درشت دارید، بهتر است خط چشم را داخل لبه چشم بکشید تا بزرگی چشم ها کمتر مشخص شود. برای چشم های ریز بهتر است از رنگ های کمرنگتر و برای چشم های درشت از رنگ های گرم تر استفاده شود پوست که بزرگترین اندام بدن است، در زیبایی ما از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. داشتن پوستی سالم و جوان باید در مرحله اول هدف شما قرار گیرد. در این قسمت به بعضی از نکات بهداشتی پوست اشاره می کنیم - برای دور ماندن از اشعه های زیان بخش خورشید، از ضد آفتاب استفاده کنید. - تا حد ممکن از کشیدن سیگار خودداری کنید. - تغذیه و خواب کافی و مناسب داشته باشید. - بر خود استرس وارد نکنید. - از محصولات آرایشی معتبر و باکیفیت استفاده کنید. - بدون شستن دست ها، به پوست صورتتان دست نزنید. - بطور مداوم ورزش کنید. - برای مدت طولانی آرایش را روی صورتتان نگاه ندارید و پس از اتمام کار صورتتان را شستشو دهید نظافت صحیح. به نظافت و سلامت ناخن های دست و پا و همچنین دندان ها توجه داشته.باشید. از مد روز تا جایی پیروی کنید که متناسب شما باشد. استفاده از آخرین مُدهای روز به شما برای انتخاب لباس کمک کرده و باعث می شود راحت تر بتوانید آنچه مطابق خواسته و شخصیتتان است را پیدا کنید.
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:نکات ,آرایشی ,بالا ,بردن, اعتماد, نفس, توسط حسن
یکی از شاخص های قضاوت و شناخت انسان ها، بررسی اهداف و خواسته های آنان است. اهداف نمادهایی هستند که بیانگر مرتبه و درجه تکامل افراد است. لذت بخش ترین تجربه بشر در زندگی، دستیابی به اهداف مورد توجه وی و در نهایت کسب موفقیت در زمان معین است. دستیابی به موفقیت حتی در مورد اهداف به ظاهر کوچک مانند کسب سود مورد انتظار، طراحی و تولید محصولات جدید و یا حتی از بین بردن یک روش نادرست، باعث ایجاد رضایت خاطر، اعتماد به نفس و بالندگی در انسان می شود. آنچه در این میان از اهمیت بسیاری برخوردار است تعیین هدف است. برای رسیدن به موفقیت باید اهداف را از پیش تعیین کرد، در غیر این صورت آنچه به دست می آوریم فقط یک حادثه است و نه تنها قابل تکرار نیست بلکه اعتماد و رضایت خاطری هم نمی آفریند. استاندارد ISO ۹۰۰۱:۲۰۰۰ به ضرورت تعیین اهداف کیفیت تاکید کرده و در یکی از بندهای آن آمده است: «مدیریت رده بالا باید اطمینان یابد که اهداف کیفیت، به ویژه اهدافی که برای برآورده کردن الزامات و خواسته های محصول مورد نیاز هستند در بخش ها و سطوح مختلف درون سازمان تعیین شده اند. اهداف کیفیت باید قابل اندازه گیری بوده و با خط مشی همخوان باشند.»باید بدانیم که اهداف یک بخش ضروری از هدایت موفقیت آمیز کار است. تعیین اهداف عالی ما را قادر می سازد که فعالیت های مهم و مورد نیاز را انتخاب، طراحی و اجرا کنیم. باید توجه داشت زمانی را که برای برنامه ریزی رسیدن به اهداف صرف می کنید از دست نمی دهید بلکه سرمایه گذاری می کنید. فرایند تعیین هدف در یک چرخه بهبود مستمر (Plan Do Check Act) PDCA انجام می گیرد که آن را در اینجا ملاحظه می کنید. ▪ فرایند هدف گذاری و اجرای آن در یک چرخه بهبود مستمر ـ شناسایی نیازمندی ها، توانمندی ها، فرصت ها و تهدیدها- تعیین و تصویب اهداف در سازمان- تعریف شاخص های متناسب ـ اجرای فرآیندها و فعالیت ها ـ جمع آوری اطلاعات متناسب با شاخص ها- جمع بندی و تجزیه و تحلیل- نتیجه گیری حاصل از تحلیل ـ تعریف اقدام و انجام آن- تعیین اثر بخشی اقدامات ● تعریف ها در اینجا برای ورود به بحث «تعیین هدف» آشنایی با چند تعریف مورد نیاز است. در زبان انگلیسی واژه های مختلفی مانند Target، Objective، Goal، Mission وجود دارد که هر کدام بیانگر نوعی هدف از نظر ماهیت و زمان است. صاحبنظران، واژگان مربوط به تعیین هدف را چنین تعریف می کنند. ▪ هدف: هدف یک خواسته دقیق و ملموس است که شما برای دستیابی به آن کوشش می کنید. ▪ ماموریت اصلی: یک عبارت عام است که توسط آن راهکار کلی سازمان مشخص می شود. به بیانی دیگر ماموریت اصلی، قصدی است که اهداف کلی و جزیی را زیر نفوذ خود دارد.برای مثال شرکت نفت پارس در راستای استراتژی های پایدار کشور، به حفظ منافع ذینفعان، حضور در صنعت جهانی روانکارها و گسترش تنوع فعالیت ها با بهره گیری از تکنولوژی روز دنیا، تعالی منابع انسانی، ارتقای کیفی و کمّی محصولات تولیدی، صدور کالا و خدمات مهندسی، ارائه مشاوره های بین المللی و نقش آفرینی در تعیین استانداردهای جهانی در فعالیت های مورد نظر می اندیشد. ▪ اهداف کلی: اهداف کلی، تکمیل کننده ماموریت اصلی هستند و اگر هیچ ماموریت اصلی و هیچ وظیفه و حس هدف داری در سازمان وجود نداشته باشد تعیین اهداف کلی مشکل است. ▪ اهداف جزیی: اهداف جزیی را می توان، فوت و فن هایی برای رسیدن به اهداف کلی دانست. برای مثال اگر ماموریت شرکتی رسیدن به مقام بهترین تولید کننده خودرو در سطح جهان باشد استفاده از آخرین فناوری روز دنیا به عنوان یک هدف کلی و ایجاد راحتی و آسایش مشتری یا مصرف سوخت کمتر و غیره به عنوان هدف های جزیی مطرح می شوند. برای هر هدف می توان یک یا چند هدف جزیی تعیین کرد. ● تعیین اهداف اهداف از ایده ها و خواست ها نشأت می گیرد. برای مثال یک خواسته می تواند این باشد که آنقدر درآمد داشته باشیم که بتوانیم یک خط تولید جدید برای شرکت، خریداری و راه اندازی کنیم. این خواسته می تواند سرچشمه اهدافی مانند افزایش فروش، افزایش سود و خرید خط تولید جدید باشد.محیط داخلی و خارجی سازمان در حال تغییر وتحول و دگرگونی است. بنابراین به طور پیوسته با فرصت ها و تهدیدهایی روبرو خواهیم بود که می توان از آن برای رسیدن به اهداف سازمانی به شیوه مناسب بهره برداری کرد.نکته مهم اینکه کسانی که در تحقق هدف ایفای نقش می کنند می بایست در تهیه و تنظیم اهداف نیز شرکت داشته باشند. فراهم آوردن زمینه مشارکت افراد باعث همکاری بیشتر، کسب حمایت و ایجاد حس تعهد در رسیدن به اهداف خواهد شد. فرایند تجزیه و تحلیل هدف، دارای سه مرحله است. این سه مرحله عبارتند از: ۱) بحث (ارائه خواست ها، نیازها و قابلیت ها)، ۲) مصالحه (مبادله اطلاعات و توافق بر سر نحوه تحقق اهداف) و ۳) توافق (مرحله تکامل یافته مصالحه که در آن فوت و فن های مورد نیاز تعیین می شوند) مهم ترین ماموریت و رسالت هر سازمان برطرف کردن نیازمندی طرف های ذینفع است که می بایست به طور مرتب تعیین و مورد بازنگری قرار گیرد. به طور کلی اهداف در پنج بخش زیر تعریف می شوند: - بهبود عملکرد کسب و کار: بازار و محیط جامعه و مشتریان مورد توجه قرار می گیرند. - بهبود عملکرد محصول: تامین نیازهای مشتریان در اولویت قرار می گیرد. - بهبود عملکرد فرایند: قابلیت، کارایی و اثربخشی فرایند را مورد توجه قرار می دهد. - بهبود عملکرد سازمان: قابلیت، کارایی و اثربخشی سازمان و انعطاف پذیری در برابر تغییرات محیطی و نظایر آن را مورد توجه قرار می دهد. - بهبود عملکرد کارکنان: مهارت، دانش، انگیزش و توانمندسازی نیروی انسانی را مورد توجه قرار می دهد. ● سلسله مراتب تعیین اهداف به طور معمول اهداف به صورت آبشاری از بالا به پایین تعیین و اعلام می شوند. بالاترین رده اهداف، توسط هیأت مدیره سازمان براساس اطلاعات و نیازمندی های مشتریان، بازار، جامعه داخلی و جامعه جهانی، ماموریت اصلی (Mission) ، چشم انداز (Version) و آرمان ها یا اهداف کلان بلند مدت (Goal) تعیین می شوند. در مرحله بعد اهداف کیفیتی (Objective) توسط مدیریت ارشد و بر مبنای اهداف کلان یا آرمان ها تعیین شده و روش هایی مانند طوفان اندیشه ها (Brain Storming) تعیین می شوند.● ویژگی اهداف هدفی را که بر می گزینید باید دارای۵ ویژگی باشد. اولین حرف هر یک از کلمات این۵ ویژگی را اگر با هم ترکیب کنیم به کلمه Smart به معنی هوشمند می رسیم. یعنی اگر هدفی را که انتخاب می کنید دارای ویژگی های زیر باشد به نحو هوشمندی کنترل امور را به دست خواهید گرفت. به عبارت دیگر سیستم عامل هوشمند جهان هستی، امکان اجرا شدن (Run) فرایند موفقیت را در صورتی می دهد که برنامه آن را به درستی نصب (Install) کرده باشیم. ▪ هدف باید مشخص باشد (Specified): منظور این است که هدف نباید به صورت کلی و غیرشفاف بیان شود، یعنی باید به درستی بدانید چه پاسخی برای چه انتظاری وجود دارد و تصویر شفافی از آن در ذهن داشته باشید. همچنین باید بدانید هدف تحقق یافته چه آثاری برای شما و دیگران خواهد داشت و آیا این آثار ضرورت کافی داشته و انگیزه لازم را ایجاد می کند یا نه. مثلاً اینکه در سال آینده می خواهم پیشرفت کنم! چنین جمله کلی و مبهمی نمی تواند هیچگاه به عنوان یک هدف دنبال شود. بهتر است هدف را در قالب جملات مشخص و مثبت بیان کنید و اگر بتوانید تصویری از هدف تهیه کنید. توجه داشته باشید که برای هر چه بهتر به اجرا درآمدن هدف، باید برآنچه می خواهید تمرکز کنید، نه بر آنچه نمی خواهید. زیرا سیستم عامل جهان هستی انرژی های موجود در عالم را به طرف موضوعی که ذهن ما بر روی آن متمرکز است هدایت می کند. ▪ هدف باید قابل سنجش باشد (Measurable): قضاوت دقیق در رابطه با میزان تحقق هر هدفی در گرو میزان اندازه گیری آن هدف است. قابلیت اندازه گیری برای اهداف، شاخص و معیاری ارائه می کند که با آن بتوان میزان تحقق هدف را اندازه گیری کرد. ویژگی قابل سنجش بودن، منحصر به معنی کمّی بودن اهداف نیست، بلکه به این معنی است که هدف باید شاخصی برای تحقق داشته باشد تا بتوانیم فاصله خود را تا دستیابی کامل به هدف تعیین کنیم. بنابراین باید برای اهداف کمّی از شاخص های کمّی و برای اهداف کیفی از شاخص های کیفی استفاده کرد. ▪ هدف باید دست یافتنی باشد (Achievable): اهدافی که انتخاب می کنید بایستی امکان پذیر باشند. درست است که اهداف باید در سطح بالاتری از شرایط فعلی قرار گرفته باشد اما حداقل باید برای خود ما امکان پذیر باشد. اگر دیگران هدف ما را غیرممکن بدانند به سیستم هوشمند ما خللی وارد نمی شود، اما خودمان باید به تحقق هدفمان ایمان داشته باشیم. چرا که اگر ایمان کافی به تحقق اهدافمان نداشته باشیم آنچه انتخاب کرده ایم یک آرزو محسوب می شود نه یک هدف. در ضمیر ناخودآگاه ما برای امور مختلف فایل های مختلفی تهیه و موضوعات در آن ذخیره می شود. ذخیره کردن هر موضوعی در هر فایلی نتایج خاص خود را به همراه دارد و اگر موضوعی که انتخاب می کنیم از نظر خودمان غیرممکن باشد، به طور اتوماتیک توسط ذهن در فایل آرزوها ذخیره می شود و چون در این فایل هیچ برنامه عملیاتی وجود ندارد در حد یک خاطره باقی می ماند. ▪ هدف باید واقعی و قابل افتخار باشد (Realistic) : واقعی بودن هدف یعنی اینکه خیالی و توهمی نباشد. مثلاً تولید هزار دستگاه ماشین پرنده یا قبولی در رشته ای که در حال حاضر در کنکور وجود ندارد نمی تواند به عنوان هدف تلقی شود. البته به عنوان یک مخترع ساخت ماشین پرنده و یا به عنوان مسئول برنامه ریزی وزارت علوم، ایجاد یک رشته جدید می تواند هدف تلقی شود. همچنین هدف باید به گونه ای انتخاب شود که بتوان حتی قبل از تحقق به آن افتخار کرد.مثلاً تولید۱۰ هزار دستگاه ژیان نمی تواند هدف مناسبی برای یک شرکت بزرگ خودروسازی باشد. ▪ هدف باید دارای زمان باشد (Time bounded): زمان، بخشی از هدف شماست و اهداف در صورتی که در زمان تعیین شده به انجام برسند مفهوم پیدا می کنند. فرض کنید در چهل سالگی صاحب دوچرخه شوید آیا این برای شما مفید خواهد بود؟ لازم نیست زمان هدف خود را پیش بینی کنید بلکه با توجه به ضرورتی که شناسایی می کنید خود هدف، زمان تحقق آن را هم تعیین می کند. بدون مشخص کردن زمان، امکان برنامه ریزی برای انجام فعالیت ها وجود نخواهد داشت. بعد از تعیین اهداف و کنترل Smart بودن آن باید حتماً اهداف را مکتوب کنیم. مکتوب کردن اهداف سبب می شود کلیه مطالب به صورت واضح مطرح شده و نتایج مورد انتظار مشخص شود. نوشتن اهداف به شما اطمینان می بخشد که همه عناصر و اجزا را در نظر گرفته اید. بهتر است اهداف را در دفترچه هایی با فرمت های مشخص شامل سرفصل های زیر مکتوب کنید. - عنوان هدف (حتی المقدور در یک خط) - منافع دستیابی - منابع مورد نیاز برای رسیدن به هدف - افرادی که باید در تحقق هدف همکاری کنند - شاخص اندازه گیری - طرح عملیات (Action Plan) - نمودار گانت (Gant) برای کنترل مداوم پیشرفت برنامه و مقایسه آن با پیش بینی در ضمن بهتر است برای هر هدف پرونده و فایل مجزایی تشکیل و کلیه مکاتبات، مدارک و ... را در درون آن نگهداری کنید.
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:تعیین ,هدف ,برنامه ریزی ,موفقیت, توسط حسن
شاید شما هم با دیدن عنوان این مطلب بگویید یک حرف زدن ساده که دیگر این حرف ها را ندارد اما اگر بدانید که در خیلی از کشورها برای آموختن همین 10 اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه می گذارند و آن را با فرمت های مختلف، به کوچک و بزرگ یاد می دهند چه؟ شاید شما هم با دیدن عنوان این مطلب بگویید یک حرف زدن ساده که دیگر این حرف ها را ندارد اما اگر بدانید که در خیلی از کشورها برای آموختن همین 10 اصل گفت و گو انجمن دارند و کارگاه می گذارند و آن را با فرمت های مختلف، به کوچک و بزرگ یاد می دهند چه؟ اگر بدانید پشت این مهارت ها، ایده های بزرگ فلسفی است که می شود با آن ساعت ها پز روشنفکری داد چه؟ اگر بدانید خیلی از موفقیت های ریز و درشت تحصیلی و کاری و خانوادگی تان به همین مهارت داشتن در گفت و گو بستگی دارد چه؟ اگر پشت بسیاری از دلخوری هایتان از دیگران رعایت نکردن یک یا چند تا از این 10 مهارت باشد چه؟ 1- جانبداری طرف نظر خودتو را بگیر! شاید با دیدن مهارت های دیگر این سوء تفاهم پیش بیاید که گفت و گو یعنی اینکه انسان خود را با آنچه دیگری می گوید، وفق دهد و از نظرات خود صرف نظر کند اما تسلیم و دنباله روی با روح گفت و گو منافات دارد. برای همین اینکه بتوانیم از نظر خودمان دفاع کنیم، خودش یک بخش از گفت و گوست. اگر ما ریشه های حرفی که می زنیم را بشناسیم، راحت می توانیم از حرف خودمان دفاع کنیم. یادتان باشد صداقت اینجا هم شرط است. اینکه ما بگوییم چه تردیدهایی داریم و اینکه از دیگران برای تکمیل نظرمان کمک بگیریم هم بخشی از جانبداری ما از نظر خودمان است. 2- موضع یادگیرنده دانش آموز باشید نه استاد! «نه، صبر کن»، «نه اینجوری نیس، بذار من بگم». احتمالا شما هم در گفت و گوهایتان از این جمله ها زیاد شنیده اید یا برعکس، زیاد آنها را به کار برده اید. راستش خیلی تقصیری ندارید. ما جوری بار آمده ایم که دلمان می خواهد بیشتر در نقش یک عالم همه چیزدان در گفت و گوها ظاهر شویم تا یک مشتاق به دانستن. فکر می کنیم که ما بهتر بلدیم، بهتر می دانیم و ودر پاسخ به صحبت دیگری اولین حرفی که به نظرمان می رسد، این است که بگوییم «نه» و حرف خودمان را بزنیم. اما گفت و گو وقتی ثمربخش است و باعث پیشرفت و ثبات ارتباط ما با هم می شود که بپذیریم همه چیز را نمی دانیم. ما باید بپذیریم که ممکن است در مورد موضوعی که ما فکر می کنیم به آن مسلطیم، دیگری حرف تازه ای بزند که برای خود ما هم جالب است. یادتان باشد که برداشت ما فقط بخشی از واقعیت است. اولین مهارت گفت و گو همین است؛ اینکه ما در گفت و گو به جای «استاد سخنران همه چیزدان» خودمان را به جای «دانش آموز مشتاق یادگیری» بگذاریم؛ چیزی که متخصصان گفت و گو به آن می گویند: «موضع یادگیرنده.» 3- گشودگی ذهن مخت را تکان بده در گفت و گو به عنوان شنونده باید بتوانیم این احساس را به طرف مقابل بدهیم که به او اعتماد داریم تا بتواند ذهن باز داشته باشد! اینطوری به واسطه اعتمادی که به او می کنیم، ذهن خودمان هم برای دریافت حرف هایش باز می شود. به زبان آدمیزاد اینکه حاضر باشید با ایده های تازه آشنا شویدو موقتا از دیدگاه های شخصی خودتان دست بکشید، یعنی اینکه ذهنتان در مقابل دیگران باز است. گشودگی ذهن چیزی بیش از یک خصوصیت فردی است، نوعی شیوه ارتباطی با دیگران است. اگر در شروع یک رابطه حتی یکی از طرفین بتواند با گشودگی ذهن در مقابل دیگری رفتار کند خوب است ولی در ادامه برای پیشرفت یک رابطه و گفت و گوی موفق باید هر دو طرف برای عمل به چنین رفتاری تلاش کنند. 4- به تعلیق درآوردن فرضیات پیش فرضتو خط بزن! در زندگی روزمره کمتر متوجه می شویم که عینک خاصی را به چشم زده ایم که ادراک و برداشت های ما را با قاطعیت شکل می دهد و آنها را محدود می کند، زیرا این نوع برداشت در طول زندگی و از دوران کودکی در خون و گوشت ما نفوذ کرده است. ارزیابی های سریع و جهت گیری های فوری در زندگی، احساس امنیت به وجود می آورند. تنها در صورتی که بفهمیم به چه میزانی وابسته به آنها هستیم، قادر خواهیم بود در آنها تجدید نظر کنیم و الگوهای قدیمی و تله های فکری را کنار بگذاریم. ما دائم با محیط در ارتباط هستیم و همیشه در حال ارزش گذاری و قضاوت. مثلا این بهتر است یا آن؟ کدام یک بزرگتر است؟ کدام زیباتر است؟ چه چیز خطرناکتر است؟ چه کسی سریع تر یا کندتر است؟ تاثیر من چگونه است؟ بدین ترتیب با ردیفی از ارزیابی های روزانه به سر می بریم. آگاهانه یا ناآگاهانه درباره داده های بی شماری تصمیم می گیریم، انتخاب می کنیم. واقعیت را آنطور که مناسب می دانیم، می سازیم و متوجه نمی شویم که اینها ساختارهای خودمان است. تصمیمات و اعمالمان به وسیله ارزیابی ها وتصورهای خاص ما از جهان که روی واقعیات عینی پرده افکنده اند تعیین و اجرا می شوند. به وسیله گفت و گو می توان این عکس العمل های ناخودآگاه، اتوماتیک و زنجیروار را که در اثر الگوهای ذهنی به وجود آمده اند، شکست. برچسب ها هم قضاوت ذهنی هستند. خیلی وقت ها ما با برچسب زدن به همدیگر پیشداوری می کنیم و از همانزاویه با فرددیگر برخورد می کنیم. در این صورت توانایی ها و خصوصیات دیگر او نادیده گرفته می شود و حتی آن ویژگی ها در فرد تعطیل می شود. در صورتی که هر انسانی بالقوه دارای خصوصیات بی شماری است که در شرایط مناسب می تواند شکوفا شود. پیش فرض های خودتان را بشناسید و آنها را موقع گفت و گو کنار بگذارید. 5- از دل سخن گفتن هر چه می خواهد دل تنگت بگو! این دیگر خیلی سخت است. اینکه ما حرف واقعی خودمان را بزنیم، بدون آنکه آن را در لفافه طعنه و تظاهر بپیچیم. یک رابطه ساده اما عمیق، دقیقا از همین اصل از دل سخن گفتن سرچشمه می گیرد. «نکند این حرفی که می زنم او را ناراحت کند» مهمترین باوری است که مانع از دل سخن گفتن ما می شود. یک ور پیچیده تر از دل سخن نگفتن، این است که ما فقط برای جلب توجه دیگران حرف بزنیم، نه برای زدن حرف خودمان. اینکه از دلمان حرف بزنیم، به همین خاطر باعث گزیده گویی می شود. 6- گوش دادن شنیدن از سودای جان «چند بار باید یه حرفی رو به تو بزنم؟»، «چرا وقتی حرف می زنم حواست به من نیس؟»، «اون که همیشه فقط منتظره حرف خودش رو بزنه، عجیب نیس حرف تو را نشنیده»، «ببخشید دوباره می گی چی گفتی، اصلا حواسم به تو نبود»، «من که دیگه چیز برای تو تعریف نمی کنم»، «من اصلا نشنیدم تو داشتی حرف می زدی». حتما شما هم در مکالمه هایتان از این قبیل جمله ها درباره کسانی که درست به حرف طرف مقابل گوش نمی دهند استفاده کرده اید. فرق شنیدن با گوش دادن این است که شنیدن فقط یک عمل فیزیولوژیک است اما در گوش دادن، ما حرف طرف مقابل را ادراک می کنیم. بیشتر وقت ها، ما موقع گوش دادن، توجه و حضور ذهن کافی نداریم. حضورمان بیشتر فیزیکی است. انگار داریم حرف های طرف مقابل را دنبال می کنیم ولی در واقع به چیزهای دیگر فکر می کنیم. نشان دادن اینکه داریم گوش می دهیم (با تکان دادن سر مثلا)، اینکه حرف های دیگران را قطع نکنیم، اینکه ادامه حرف هایش را خودمان نزنیم، اینکه هر جا را نفهمیدیم سوال کنیم. اینکه بین شنیدن و گفتن حرفمان فاصله باشد هم در واقع تکنیک های عملی گوش دادن هستند. 7- ناظر خویش بودن به خودت نگاه کن! «بر خویشتن خویش ناظر بودن» آخرین مهارتی است که برای ایجاد گفت و گوی بالنده به آن می پردازیم. این مهارت را می توان مجموع همه مهارت های دیگر دانست. برای عملی کردن این مهارت به آگاهی مدام نیاز داریم. آگاه بودن به خودو آنچه که انجام می دهیم، درست همان موقع که در یک گفت و گو شرکت می کنیم و از آرا و نظرات خود حرف می زنیم یا از دیگری در مورد عقایدش سوال می کنیم و حتی وقتی در سکوت به حرف های دیگران گوش می دهیم، باید سعی کنیم که به آنچه انجام می دهیم دقت داشته باشیم. گویا خود را از خود جدا می کنیم و از بالا به خود نگاه می کنیم. بر خویشتن خویش ناظر بودن مثل این است که در لحظه ای که در یک ارتباط قرار می گیریم، به خاطر داشته باشیم که در مورد هر موضوعی که با دیگران ارتباط برقرار می کنیم، همه چیز را نمی دانیم و موضع یادگیرندگی داریم و اینکه به خود یادآوری می کنیم که به دیگری احترام کامل بگذاریم، زیرا ذات انسانی قابل احترام است و ذهن خود را باز می گذاریم تا نظرات دیگران را بی قضاوت های آنی گوش کنیم و آمادگی دریافت نظرات جدید را داریم. همچنین به خود یادآوری می کنیم که باید صداقت داشت و از دل سخن گفت و هنگام گوش دادن با تمرکز به آنچه دیگری می گوید گوش فرا دهیم، نیز به خودیادآوری می کنیم که یک گفت و گوی موفق بدون شتاب پیش می رود و همیشه فرضیات قبلی ما تمام و کمال درست نیست و نمی توان براساس داشته های قبلی همه اتفاقات و حرف ها را تفسیر کرد. وقتی بر خویش ناظریم، به یاد داریم که به شکل سازنده ای از نظرات خود دفاع کنیم و برای روشن بودن حرف هایمان ریشه های فکریمان را درباره آن موضوع بیان کنیم و برای رسیدن به درک متقابل از احوالات و نقطه نظرات دیگران جویا بشویم. 8- احترام کامل این علامت مخصوص گفت و گوست! دومین مهارت گفت و گو «رعایت احترام کامل» است. احترام به دیگری به معنای آن است که دیگری را آنگونه که هست، به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را به جای او فرض کنیم و تصور کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم، شاید همان خصوصیات را می داشتیم و همانطور فکر و عمل می کردیم. ممکن است آنچه را که سایرین می گویند یا فکر می کنند دوست نداشته باشیم اما نمی توانیم مشروعیت آنها را به عنوان یک انسان انکار کنیم. یک میزگرد نماد مناسبی برای گفت و گوی محترمانه است زیرا گردی میز می گوید کسی در این مجلس بالاتر از کس دیگری نیست اما برای ایجاد برابری مورد نیاز انجام گفت و گو به چیزی بیش از یک ابزار مثل میز گرد نیاز داریم؛ چیزی مثل داشتن نگرش برابر نسبت به انسان ها. 9- جویندگی سوال کن! طرح یک سوال ساده و صادقانه موقع گفت و گو، بسیار تاثیر خوبی بر طرف مقابل دارد. پرسیدن سوال هم علاقه ما به طرف مقابل را نشان می دهد و هم کمک می کند خودمان بفهمیم طرف دارد چه می گوید. متخصصان گفت و گو به این مهارت می گویند«جویایی یا جویندگی». یادتان باشد جویندگی، اگر دقیق اجرا نشود، ممکن است این تصور را در دیگران ایجاد کند که داریم در کارشان دخالت می کنیم. ضمنا یادتان باشد به بهانه جویندگی به دنبال سردرآوردن از شرایط زندگی و افکار دیگران نباشیم. 10- عجله نکردن شتاب سنج داشته باش! آقایان! خانم ها! و مخصوصا شما آقایان! گاهی طرف مقابل فقط حرف می زند که حرفش را زده باشد. بعضی وقت ها فرصت بدهید که دیگران حرف بزنند و شما فقط گوش دهید، نگاه کنید و بگذارید طرف مقابل بداند که شما فقط می خواهید گوش دهید، بدون هیچ عجله ای برای دیکته کردن راه حل هایی که شتابزده به ذهنتان می رسد. بعضی وقت ها عین کلاس اولی ها می خواهیم جواب هایمان را قبل از اینکه صورت مساله را متوجه شده باشیم، از حفظ و به ترتیب بگوییم. عجله نکنید و به صورت مساله گوش کنید.
نوشته شده در تاريخ شنبه 13 مهر 1392برچسب:رعایت , نکات ,خوش صحبت , توسط حسن

برای نشان دادن شخصیتی با وقار و احترام برانگیز از خود و جلب توجه و احترام دیگران، باید حرکات و رفتارهای مناسبی داشته باشیم؛ رفتارهایی که اگرچه بیشتر آنها را در آمد و رفت های اجتماعی یاد گرفته ایم، ولی هنوز نکات ریز و ظریف زیادی وجود دارد که از آنها بی خبریم، نکاتی که از آنها به عنوان آداب معاشرت یاد می کنیم.

رعایت برخی آداب اجتماعی به شما کمک خواهد کرد تا شأن و منزلت اجتماعی تان ارتقاء یابد و از یک فرد عامی به یک انسان متشخص و باکمال تبدیل شوید. با رعایت این نکات ساده، دیگران شما را در زمره افراد با اصل و نسب و فرهیخته قرار خواهند داد؛ شخصی که دیگران آرزوی معاشرت و شراکت با وی را دارند.
این بایدها و نبایدهای معاشرتی در همه جوامع به صورت الگوهایی ثابت و مشترک وجود دارد که البته چگونگی آنها در هر فرهنگی تابع نظام ارزش ها و باورهای آن جامعه است.
از این رو، اگرچه همه جوامع برخی رفتارها را مودبانه و برخی دیگر را خارج از نزاکت می شمارند، اما این که چه چیزی مودبانه است یا نیست، فقط به وسیله فرهنگ هر جامعه تعریف می شود، به طوری که رفتار و رسوم پسندیده در یک دسته ممکن است در دسته دیگر اصلا پسندیده نباشد.
مثلا میان اسکیموها رسم بر این است که مهمان پس از غذا خوردن، لب های خود را طوری پاک کند که صدایی از آنها برخیزد و به این ترتیب نشان دهد غذا برایش گوارا بوده است، ولی ما این کار را ناپسند می دانیم. در آفریقا، وحشیان در ملاقات با یکدیگر برای شادباش می گویند «چگونه عرق می کنید؟» در حالی که چنین سوالی برای ما زشت و زننده است. دست دادن با دوستان هنگام ملاقات در بسیاری از کشورهای جهان معمول است، ولی چینیان به جای این کار دو دست خود را برهم می گذارند و تکان می دهند.
در کشور ما وقتی در هر صفی می ایستیم، رعایت فاصله بین ۲ نفر اگرچه پسندیده است اما مرسوم نیست و تقریبا بین ۲ نفر در صف هیچ فاصله ای وجود ندارد، حال آن که در کشورهای اروپایی عدم رعایت این فاصله، نوعی تعرض به حریم و حقوق فردی افراد محسوب می شود و واکنش های تندی به همراه خواهد داشت.
در بسیاری از کشورها برداشتن کلاه نشانه ادب است، ولی بومیان غنا در آفریقا به جای این کار، قبای خود را از یک شانه پایین می اندازند، ولی براساس دستور اسلام، وقتی ۲ مسلمان به یکدیگر می رسند، با سلام کردن به هم احترام می گذارند.
بنابراین شیوه آداب معاشرت در سراسر جهان در عین این که متفاوت است، ولی این آداب در همه جا به منظورهای معینی از قبیل سلام کردن، دست دادن و احترام گذاشتن به یکدیگر، معرفی ناشناسان به یکدیگر، آداب و رسوم پسندیده هنگام غذا خوردن، نحوه رفتار و پوشش در مهمانی ها، محل کار و… به کار می رود.
● چگونه سلام کنیم و دست بدهیم؟
سلام کردن و دست دادن، اولین و مهم ترین بند از مجموعه آداب معاشرت است که تقریبا میان همه ادیان، فرهنگ ها و ملت ها وجود دارد و آداب و قوانین خاصی هم برای خودش دارد. مثلا فرانسوی ها درست مثل ما هنگام ورود و خروج با یکدیگر دست می دهند. آلمانی ها تنها یک بار با هم دست می دهند.
برخی آفریقایی ها پس از هربار دست دادن، بشکن می زنند که حاکی از رهایی و آزادی است. مردم برخی کشورها هم دست دادن را خوب نمی دانند. آمریکایی ها هم خیلی محکم دست می دهند که احتمالا از رقابت های سنگین جسمی مانند کشتی سرخپوستان نشأت گرفته است و اما پیچیده ترین شکل دست دادن را سیاهان آمریکایی دارند که شامل چند عمل پیچیده است. افغان ها نه تنها در حین سلام واحوالپرسی دست می دهند. بلکه هنگام دست دادن، روبوسی و بغل کشی هم می کنند. دست دادن با دست راست و گذاشتن دست دیگر به شانه مقابل نشان دهنده تلاشی است که این شخص می خواهد به نحوی از بوسه دادن جلوگیری کند. این وضعیت را در بازدیدهای رسمی کشورها و مقامات و دیپلمات های مختلف جهان می توان ملاحظه کرد. در کشور ما هم قوانین و آداب خاصی در این زمینه وجود دارد که البته بیشتر نشأت گرفته از فرهنگ اسلامی است.
همیشه در حین سلام کردن به جانب مقابل، پیشقدم باشید. این عمل شما در خاطره طرف مقابل همیشه باقی می ماند. پیشقدم شدن در سلام همچنین نشان دهنده تواضع، فروتنی و بزرگواری انسان است.
به هر مجلس یا به هر محل تجمع که وارد می شوید، در صورتی که نظم جلسه و مجلس با اخلال مواجه نشود، با صدای بلند و متناسب سلام کنید، حتی اگر دارای مقام و رتبه بالا و مسن تر باشید. مردها در سلام نسبت به زنان باید پیشقدم باشند. استادان و معلمان وقتی وارد کلاس می شوند باید به شاگردان سلام کنند و شاگردان هم به رسم احترام در برابر استاد خویش بایستند. به هیچ وجه مقابل سلام کسی سر تکان ندهید، بلکه کوشش کنید با زبان، جواب سلام جانب مقابل را بدهید.
سلام و احوالپرسی نیازی به وقت طولانی ندارد. کوشش کنید وقت خود و دیگران را در سلام واحوالپرسی نگیرید.
هنگام دست دادن، دست طرف مقابل را محکم نگیرید. این کار اگرچه نشان دهنده ابراز صمیمیت با طرف مقابل است اما ناراحت کننده و خارج از عُرف نیز است. این مساله بویژه در ملاقات اول باید در نظر گرفته شود. البته شل دست دادن هم درست نیست.
دست دادن شل نشان دهنده ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، علاقه و ثبات است. با نوک انگشتان خود دست ندهید. اگر بر حسب عجله یا تصادف چنین کاری کردید، حتما از جانب مقابل معذرت بخواهید و دوباره با دست کامل به ایشان ادای سلام و احترام کنید.
در رویارویی با بزرگ تر از خودتان سلام کنید، اما تا او به سمت شما دست دراز نکرده، دستتان را برای دست دادن به سویش دراز نکنید و در صورتی که کارمند اداره یا شرکتی هستید، تا رئیستان خواهان دست دادن با شما نشده برای این کار پیش دستی نکنید.
هنگامی که کسی چند بسته یا پاکت در دست دارد و دست هایش آزاد نیست، نباید دست خود را به سوی او دراز کنید تا مجبور شود برای دست دادن بسته ها را زمین بگذارد یا همه را در یک دست یا زیر بغل نگه دارد.
با دستکش دست ندهید، اما اگر زمانی برای در آوردن آن نیست، ضمن عذرخواهی مانعی ندارد، اما یادتان باشد حتما این جمله را بگویید: ببخشید که با دستکش دست می دهم.
● همیشه خانم ها مقدم نیستند
این را هم که همه می دانید، خانم ها همیشه مقدم هستند جز در موارد زیر:
نکته: سلام کردن و دست دادن اولین و مهم ترین بند از مجموعه آداب معاشرت است که تقریبا میان همه ادیان، فرهنگ ها و ملت ها وجود دارد و آداب و قوانین خاصی هم برای خودش دارد
هنگام عبور از درهای گردون به منظور چرخاندن در، عبور از درهای فنردار به منظور نگهداری در، هنگام ورود به رستوران، عبور از میان جمعیت، هنگام حرکت در صفوف (صف اتوبوس، بانک و… )، هنگام بالا رفتن از پله ها، هنگام پایین آمدن از پله ها و صفوف نشسته (در سینما، تئاتر، سخنرانی ها و…) به منظور باز کردن راه عبور برای خانم ها ( با عرض معذرت از آقایان!) همیشه مودب باشید. اگر هم از کسی خوشتان نمی آید نیازی نیست شأن و منزلت خودتان را تا سطح اجتماعی آن فرد تنزل دهید.
● اگر می خواهید مودب تر باشید
مودب و با نزاکت باشید تا برتری خود را نسبت به آن شخص ثابت کنید. هیچ گاه دشنام ندهید. دشنام و ناسزاگویی مطلقا ممنوع است، چون نشان می دهد شما قادر نیستید برای بیان عقاید خودتان از واژه ها و لغات مناسب تری بهره بگیرید. با صدای بلند صحبت نکنید. وقتی با صدای بلند صحبت می کنید، باعث بالا بردن سطح استرس میان اطرافیان خود می شوید.
بلند صحبت کردن بیانگر آن است که شما قادر به بحث منطقی با دیگران نیستید و عجز و ناتوانی شما را در استدلال معقولانه نشان می دهد و دیگر این که می خواهید حرف خود را با توسل به زور وخشونت به کرسی بنشانید. همچنین بلند صحبت کردن سبب جلب توجه اطرافیان می شود، البته توجه منفی. خونسردی خود را حفظ کنید و کنترل خود را از دست ندهید، چون زمانی که کنترل خود را از دست می دهید و از کوره در می روید به همه نشان می دهید قادر به کنترل احساسات و هیجانات خود نیستید.
به دیگران خیره نشوید. زل زدن به دیگران نوعی تعرض به آنها محسوب می شود. صحبت کسی را قطع نکنید. پیش از آن که اظهار عقیده ای بکنید، اجازه دهید صحبت دیگران به پایان برسد، اگر ناچار به انجام این کار شدید حتما با گفتن جمله معذرت می خواهم، این کار را انجام دهید. آب دهان نیندازید. اغلب مردها این کار را به طور ناآگاهانه انجام می دهند.
به اشتباهات دیگران نخندید. هنگامی که شما اشتباهی مرتکب می شوید، تنها انتظاری که از دیگران دارید آن است که اشتباهات و خطاهای شما را به رویتان نیاورند و از آنها چشم پوشی کنند. از آن مهم تر شما را به واسطه آنها مورد تمسخر قرار ندهند. وقتی در یک جمع و محفلی هستید، مدام به ساعت خود نگاه نکنید مگر آن که بلافاصله قصد ترک آن محل را داشته باشید.
● آداب غذا خوردن در فرهنگ های مختلف
این تنوع آداب در فرهنگ های مختلف در عادات غذایی نیز مشاهده می شود و در واقع لذت غذا خوردن به چگونه خوردن آن است، به طوری که انجام دادن یک سری آداب، غذا خوردن را برای خودمان هم لذتبخش تر می کند. دانستن این که آداب غذا خوردن در هر جایی و در هر فرهنگی با فرهنگ دیگر متفاوت است هم کمی کارمان را راحت تر می کند.
مثلا در بیشتر کشورهای آسیای جنوب شرقی با دست غذا خوردن بسیار مرسوم است و در رستوران های محلی، قاشق و چنگالی همراه غذایتان نمی بینید. همیشه هم ظرف آبی روی میز هست که شما فقط انگشت هایتان را در آن ظرف می شویید. یادتان باشد وقتی با چینی ها روی یک میز می نشینید، آرنج هایتان را روی میز نگذارید. این کار از نظر آنها بی ادبی به حساب می آید.
هندی ها هم از جمله ملت هایی هستند که با دست غذا خوردن را دوست دارند. آنها می گویند نباید برای غذا خوردن واسطه ای وجود داشته باشد تا انرژی بین غذا و انسان در تعامل باشد. ایتالیایی ها هم به غذا خوردن اهمیت زیادی می دهند و برای وعده های غذایی، بخصوص اگر مهمان داشته باشند، وقت زیادی صرف می کنند.
برای ایتالیایی ها، ناهار وعده اصلی است و معمولا همه خانواده آن را کنار هم صرف می کنند. این که وقت غذا خوردن چطور به نظر بیایید، در هر رابطه ای مهم است. احتمالا برای همین هم خیلی روی آداب غذا خوردن تاکید می شود؛ آدابی که برخی هایشان در فرهنگ های مختلف، مشترک و برخی هم خاص یک قوم و منطقه است.
آدابی مانند:
هیچ گاه سر میز یا سفره غذا، مستقیم توی چشم های طرف مقابل تان در حالی که لقمه را به دهان می برد، نگاه نکنید و به عبارتی لقمه های طرف را نشمارید. در حال جویدن غذا، به هیچ وجه صحبت نکنید آن هم با شور و حرارت و درباره یک مساله بحث برانگیز. طرف مقابل را هم به حرف زدن وادار نکنید. از یادآوری کردن چیزهایی که به خودی خود چندش آورند، سر میز غذا جدا پرهیز کنید. یکی از بی ادبی های غذا خوردن در فرهنگ ما در آوردن صدایی است که به آن بادگلو می گویند. بشدت از این کار پرهیز کنید. روی غذایتان خم نشوید. صاف بنشینید و موقع جویدن غذا، دهان را ببندید.وقتی همسفره دارید، سریع غذا خوردن مودبانه نیست.
همان اندازه غذا بردارید که می توانید بخورید. به عبارتی لقمه بزرگ برندارید که مجبور شوید آن را گاز بزنید.
هرگز با حرکت دادن قاشق و چنگال چیزی را نشان ندهید. اگر حشره، تار مو یا هر چیز دیگر را در غذایتان دیدید اصلا به روی خودتان نیاورید. قبل از چشیدن غذا به آن نمک و فلفل نزنید. این کار یک جور بی احترامی به میزبان و آشپز است.
پیش از میزبان شروع به خوردن غذا نکنید. اگر چیزی از روی میز خواستید و دست تان نمی رسید، دست تان را برای برداشتن آن روی میز دراز نکنید و از فردی که نزدیک است بخواهید آن را به شما بدهد. سر میز غذا از خمیازه کشیدن، خاراندن، شانه کردن سر، بازی کردن با موها، گوش ها و کلاهتان خودداری کنید. در صورتی که میزبان هستید، از غذاهای تهیه شده تعریف نکنید. در خوردن غذا و نوشابه به مهمانتان اصرار نکنید. لیوان نوشابه را خیلی پر نکنید. به قیمت برخی اقلام غذا نیز اشاره ای نکنید. اگر لقمه ای که در دهان می گذارید، مطابق میلتان نبود، آن را از دهان خارج نکنید و سعی کنید آن را فرو ببرید. انگشت ها را برای تمیز کردن لیس نزنید، بلکه آنها را با دستمال تمیز کنید. از خلال دندان هیچ وقت در حضور دیگران استفاده نکنید. سعی کنید از زبانتان برای تمیز کردن دندان ها و دهان استفاده کنید. نوشیدنی تان را یک جرعه سر نکشید، بلکه به دفعات و البته بی صدا آن را بنوشید.
اگر خواستید سرفه کنید یا بینی تان را بگیرید، سرتان را به چپ یا راست در امتداد شانه تان بچرخانید و با دستمال کاغذی یا دستمال جیبی صورت تان را بپوشانید و به کارتان برسید.
اگر خانمی با آقایی همراه است موقع سفارش غذا، نظرش را به آقا بگوید تا او دستور غذا بدهد.
● در محیط کار چگونه باشیم؟
محققان معتقدند مهارت های انسانی بیش از مهارت های فنی و دانش در پیشرفت کاری افراد تأثیر دارد. ظاهر هر شخص در محیط های کاری اهمیت زیادی دارد. بنابراین اگر کارمند هستید رعایت استانداردهای زیر به شما کمک می کند ظاهرتان با وضعیت کارتان هماهنگ باشد.
به بهداشت خود توجه نشان دهید تا احیانا برای ارباب رجوع یا دیگر کارمندان ناخوشایند نباشید.
لباس مناسب با محیط کار بپوشید. این یکی، جزو ضروریات است. چنانچه اداره اونیفورم خاصی ندارد بهتر است آقایان از کت و شلوارهای مناسب محیط کار و پیراهن هایی با رنگ ملایم (سفید، بژ یا آبی) استفاده کنند. پوشیدن پیراهن های تیره یا رنگ های تند و زننده ممنوع است. لباس کارمندان زن نیز از فرم مانتوهای اداری خارج نشود. اصولا در محیط کار در مجموع تأکید بر سادگی و ظاهر طبیعی کارمندان است.
یادتان باشد محل کار جای صمیمیت برقرار کردن نیست. در محل کار گفت وگو به صمیمیت ترجیح داده می شود. پس زندگی خصوصیتان را برای خودتان نگه دارید و مکالمه هایتان تا حد امکان کوتاه باشد. به همکارتان پشت نکنید. زبان بدن (ایما و اشاره ها) شما می تواند شخصیت تان را نشان دهد. اگر بخوبی با همکار خود برخورد نکنید، اعلام کرده اید هیچ علاقه ای به صحبت ندارید. این کار به نوعی توهین است و می تواند منجر به ایجاد احساسات و تفکرات منفی و حتی خصمانه دیگران نسبت به شما شود.
پشت سر کسی در محل کار غیبت نکنید. به جای صحبت کردن در مورد دیگران، سعی کنید با احترام آنها را تحسین و تمجید کنید و اگر آنها هم همین کار را برای شما کردند، تشکر کردن را فراموش نکنید. بعد از دعوا و مشاجره، پشیمانی سودی نخواهد داشت، پس اگر گیر رئیس یا ارباب رجوعی عصبانی افتادید، سعی کنید خونسردی خود را حفظ کنید و به حل مشکل بپردازید. گفت وگوی مثبت و سازنده، استرس محیط کار را کاهش می دهد و باعث می شود همه احساس راحتی و خشنودی بیشتری کنند.
در شروع مکالمه با همکارانتان آرامش خود را حفظ کنید و به خاطر داشته باشید وقتی همکارانتان سرشان شلوغ است برای حرف زدن نزدشان نروید

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, توسط حسن

 

همه می‌دانیم که داشتن قدرت فیزیکی بسیار خوب است و درواقع قدرت فیزیکی می‌تواند باعث شود از نظر احساسی هم احساس قدرت بیشتری داشته باشید اما آیا می‌دانستید نداشتن قدرت احساسی و فکری می‌تواند همه زندگیتان را خراب کند؟
به همه آدم‌های غمگین دوروبرتان نگاه کنید، نمی‌بینید که نداشتن قدرت احساسی یکی از دلایل ناراحتی‌ها و حال بد آنهاست؟
وقتی فردی از نظر احساسی قوی‌تر می‌شود، مشکلات زندگی به چشم او کوچکتر می‌آیند، اعتمادبه‌نفس او بالا رفته و زندگی‌اش بهتر خواهد شد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم امروز درمورد راه و روش قوی بودن در زندگی صحبت کنیم و به شما بگوییم چطور می‌توانید در زندگی واقعاً قوی باشید.
ضعف، قدرت احساسی و مشکلات زندگی
اگر می‌خواهید در برابر مشکلات زندگی قوی باشید، باید اول دلیل ضعیف بودنتان را بفهمید زیرا وقتی بتوانید بر ضعف‌های خود غلبه کنید می‌توانید فرد قوی‌تری شوید.
در زیر به مهمترین عوامل ضعیف بودن انسان‌ها در برابر مشکلات زندگی اشاره می‌کنیم.
قدرت و وابستگی:
هر چه به چیزی وابسته‌تر شوید، ضعیف‌‌تر خواهید شد. منظورمان را اشتباه نگیرید. نمی‌خواهیم دست از آرزوها و اهدافتان بردارید. منظورمان این است که وقتی می‌بینید راهی بسته است، باید به اندازه کافی قوی باشید که آن را کنار بگذارید و به دنبال راهی دیگر باشید. یکی از مهمترین دلایلی که اکثر افراد در روابط خود قوی نیستند هم وابستگی است که در آنها ایجاد می‌شود. دلیل اصلی که افراد بعد از برهم خوردن روابطشان نمی‌توانند زود بهبود یابند، وابستگی شدیدی است که به روابط خود داشته‌اند. وقتی بتوانند از شر این وابستگی خلاص شوند، قوی‌تر شده و فراموش کردن برایشان راحت‌تر می‌شود.
قدرت و آگاهی:
اکثر آدمها درک نمی‌کنند که یکی از قدرتمندترین چیزهایی که می‌تواند آنها را در مواجهه با مشکلات و بلایای زندگی قوی کند، آگاهی و دانش است. یک دقیقه به آن فکر کنید، نمی‌بینید که دلیل ناامیدی بیشتر آدمها و اینکه نمی‌دانند چه باید بکنند نداشتن علم و آگاهی است؟ هرچه بیشتر درمورد زندگی بدانید، مهارت‌های بیشتری پیدا می‌کنید و در برابر مشکلات زندگی می‌توانید از حقه‌های بیشتری استفاده کنید. افسردگی به نوبه خود می‌تواند نتیجه نداشتن آگاهی باشد. افسردگی چیزی بیش از نداشتن امید وقتی فردی به جایی می‌رسد که هیچ راه دیگری برای رسیدن به چیزیکه می‌خواهد پیدا نمی‌کند، نیست. علم قدرت می‌آورد.
قدرت و شجاعت:
هیچ شکی نیست که برای قوی بودن در زندگی باید شجاع باشید اما منظورمان آن نوع شجاعتی که برای دعوا لازم است نیست! منظور شجاعتی است که جلوی شما را برای روی آوردن به عادت‌های بد، موادمخدر، پرخوری، خواب زیاد، سیگار یا حتی یک رابطه به جای رویارو شدن با مشکلات بگیرد. افراد ضعیف کسانی هستند که از مشکلاتشان فرار می‌کنند درحالیکه افراد قوی با مشکلاتشان روبه‌رو می‌شوند.
سیستم اعتقادی شما:
این یکی از مهمترین عواملی است که می‌تواند هم شما را فوق‌العاده در زندگی قوی کند و هم به ضعیف‌ترین موجود تبدیل کند. یک اعتقاد محدودکننده مثل "زندگی عادل نیست" می‌تواند قوی‌ترین فرد را به ضعیف‌ترین تبدیل کند.
چطور در برابر مشکلات زندگی قوی باشیم
حالا که واقعیت‌های قبل را فهمیدید، باید برنامه‌ای طرح کنید که به شما برای قوی بودن در برابر مشکلات زندگی کمک کند.
وقتی مشکلات فرا می‌رسند و زندگی سخت می‌شود، برنامه عملی زیر راهی عالی است که کمکتان می‌کند همچنان پیش بروید و قوی بمانید:
فراموش کنید:
فرد ضعیف به گذشته خود می‌چسبد و نمی‌تواند جلو برود درحالیکه یک فرد واقعاً قوی تصمیم می‌گیرد که فراموش کند و راهی دیگر برای رسید به چیزی که می‌خواهد پیدا کند.
خود را آموزش دهید:
هر مشکل جدیدی که با آن برخورد می‌کنید، ممکن است به دانشی بیشتر از آنچه دارید نیاز داشته باشد. برای اینکه در زندگی واقعاً قوی باشید، باید بتوانید علم و آگاهی لازم برای حل مشکلاتتان را به دست آورید.
سیستم اعتقادی خود را اصلاح کنید:
وقتی باور داشته باشید که می‌توانید کاری را انجام دهید، هیچ چیز نمی‌تواند جلو شما را بگیرد اما مشکل اینجاست که نمی‌توانید قبل از اینکه از شر افکار و اعتقادات محدودکننده خود خلاص شوید، چنین باوری پیدا کنید.
فرار نکنید:
نمی‌توانید با فرار کردن از مشکلاتتان، قوی شوید. خودتان را گول نزنید. گاهی اوقات ذهنتان یک راه فرار برایتان فراهم می‌کند که کمکتان می‌کند بدون احساس گناه از مشکلتان فرار کنید. مثلاً بعضی از کسانیکه از زندگی احتماعی می‌ترسند، به اینترنت اعتیاد پیدا می‌کنند و دلیل آن این نیست که اینترنت را دوست دارند، دلیل آن این است که به آنها کمک می‌کند بدون اینکه حس بدی پیدا کنند، از مشکلشان فرار کنند.
کلام آخر
اگر بگوییم این نکات تنها چیزهایی است که برای قوی شدن در زندگی به آنها نیاز دارید دروغ گفته‌ایم اما انجام آنها شما را در مواجهه با مشکلات زندگی بسیار بسیار قوی‌تر خواهد کرد.

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, توسط حسن

یك به مردم بیش از آنچه انتظار دارند بدهید و این كار را با شادمانی انجام دهید .

دو با مرد یا زنی ازدواج كنید كه عاشق صحبت كردن با او هستید. برای اینكه وقتی پیرتر می شوید ، مهارتهای مكالمه ای مثل دیگر مهارتها خیلی مهم میشوند .
سه همه ی آنچه را كه می شنوید باور نكنید، همه ی آنچه را كه دارید خرج نكنید و یا همانقدر كه می خواهید نخوابید .
چهار وقتی می گویید "دوستت دارم" منظورتان همین باشد .
پنج وقتی می گویید "متاسفم" به چشمان شخص مقابل نگاه كنید .
شش قبل از اینكه ازدواج كنید حداقل شش ماه نامزد باشید .
هفت به عشق در اولین نگاه باور داشته باشید .
هشت هیچوقت به رؤیاهای كسی نخندید . مردمی كه رؤیا ندارند هیچ چیز ندارند .
نه عمیقاً و بااحساس عشق بورزید . ممكن است آسیب ببینید ولی این تنها راهی است كه به طور كامل زندگی می كنید .
ده در اختلافات منصفانه بجنگید و از كسی هم نام نبرید .
یازده مردم را از طریق خویشاوندانشان داوری نكنید .
دوازده آرام صحبت كنید ولی سریع فكر كنید .
سیزده وقتی كسی از شما سوالی می پرسد كه نمی خواهید پاسخ دهید ، لبخندی بزنید و بگویید "چرا می خواهی این را بدانی؟"
چهارده به خاطر داشته باشید كه عشق بزرگ و موفقیتهای بزرگ مستلزم ریسك های بزرگ هستند .
پانزده وقتی كسی عطسه می كند به او بگویید "عافیت باشد "
شانزده وقتی چیزی را از دست می دهید ، درس گرفتن از آن را از دست ندهید .
هفده این سه نكته را به یاد داشته باشید : احترام به خود ، احترام به دیگران و مسئولیت همه كارهایتان را پذیرفتن
هجده اجازه ندهید یك اختلاف كوچك به دوستی بزرگتان صدمه بزند .
نوزده وقتی متوجه می شوید كه كه اشتباهی مرتكب شده اید ، فوراً برای اصلاح آن اقدام كنید .
بیست وقتی تلفن را بر می دارید لبخند بزنید ، كسی كه تلفن كرده آن را درصدای شما می شنود .
بیست و یك زمانی را برای تنها بودن اختصاص دهید .

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:جمله ,انرژی زا ,آنتونی ,رابینز, توسط حسن

قانون یکم

به شما جسمی داده شده. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست

قانون دوم

در مدرسه‌ای غیر رسمی و تمام وقت نام‌نویسی کرده‌اید که “زندگی” نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان طرح‌ریزی کنید.

قانون سوم

اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزی‌های گهگاهی، آزمایش‌های ناکام نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.

قانون چهارم

درس آنقدر تکرار می‌شود تا آموخته شود. درس‌ها در اشکال مختلف آنقدر تکرار می‌شوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید می‌توانید درس بعدی را شروع کنید، بنابراین بهتر است زودتر درس‌هایتان را بیاموزید.

قانون پنجم

آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید.

قانون ششم

قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید، سرزنش نکنید، تحقیر و مسخره نکنید، وگرنه سرتان می آید. خداوند شما را در همان شرایط قرار می‌دهد تا ببیند شما چکار می‌کنید.

قانون هفتم

دیگران فقط آینه شما هستند. نمی‌توانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکس کننده چیزی باشد که درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید.

قانون هشتم

انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست. همه ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، این که با آنها چه می‌کنید، بستگی به خودتان دارد.

قانون نهم

جواب‌هایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.

قانون دهم

خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, توسط حسن

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد